معنی فارسی knickknack

B1

اشیای زینتی کوچک، معمولاً برای دکوراسیون استفاده می‌شوند.

Small, decorative objects often collected or displayed.

noun
معنی(noun):

A small ornament of minor value.

example
معنی(example):

مادربزرگم مجموعه‌ای از اشیای زینتی دارد.

مثال:

My grandmother has a collection of knickknack.

معنی(example):

Knickknack می‌تواند به هر قطعه دکوری کوچک اشاره کند.

مثال:

Knickknack can refer to any small decorative piece.

معنی فارسی کلمه knickknack

: معنی knickknack به فارسی

اشیای زینتی کوچک، معمولاً برای دکوراسیون استفاده می‌شوند.