معنی فارسی knickknacks

B1

اشیای زینتی کوچک، معمولاً به عنوان یادگاری یا دکوراتیو جمع‌آوری می‌شوند.

Small decorative items often of little value.

noun
معنی(noun):

A small ornament of minor value.

example
معنی(example):

او یک جعبه پر از اسباب‌بازی‌های زینتی دارد.

مثال:

She has a box full of knickknacks.

معنی(example):

Knickknack‌ها را می‌توان در بسیاری از فروشگاه‌های سوغاتی یافت.

مثال:

Knickknacks can be found at many souvenir shops.

معنی فارسی کلمه knickknacks

: معنی knickknacks به فارسی

اشیای زینتی کوچک، معمولاً به عنوان یادگاری یا دکوراتیو جمع‌آوری می‌شوند.