معنی فارسی knive
B1چاقو ابزاری فلزی با لبه تیز است که برای برش مواد غذایی و اشیاء استفاده میشود.
A metal tool with a sharp edge, used for cutting food or objects.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک چاقو برای برش نان استفاده کرد.
مثال:
He used a knive to cut the bread.
معنی(example):
یک چاقو در آشپزخانه برای تهیه غذا ضروری است.
مثال:
A knive is essential in the kitchen for meal preparation.
معنی فارسی کلمه knive
:
چاقو ابزاری فلزی با لبه تیز است که برای برش مواد غذایی و اشیاء استفاده میشود.