معنی فارسی knived

B1

چاقو زدن به معنای رد شدن یا حرکت کردن به سختی از میان موانع است.

To maneuver one's way through obstacles, often with difficulty.

example
معنی(example):

جاسوس مخفی راه خود را از میان جمعیت چاقو زد.

مثال:

The undercover agent knived his way through the crowd.

معنی(example):

او در طول هرج و مرج به سمت خروج چاقو زد.

مثال:

He knived a path to the exit during the chaos.

معنی فارسی کلمه knived

: معنی knived به فارسی

چاقو زدن به معنای رد شدن یا حرکت کردن به سختی از میان موانع است.