معنی فارسی knobber
B1دستگاهی یا ابزاری برای چرخاندن و تنظیم کردن که به شکل دکمه ای بر روی اجسام مختلف قرار دارد.
A device or tool that is used for turning or adjusting something, typically shaped like a knob.
- NOUN
example
معنی(example):
دکمه روی در شکسته بود.
مثال:
The knobber on the door was broken.
معنی(example):
او از یک دکمه برای تنظیمات استفاده کرد.
مثال:
He used a knobber to adjust the settings.
معنی فارسی کلمه knobber
:
دستگاهی یا ابزاری برای چرخاندن و تنظیم کردن که به شکل دکمه ای بر روی اجسام مختلف قرار دارد.