معنی فارسی knowledgeably

B1

به طور آگاهی بخشی و با علم و ادراک کافی عمل کردن.

In a knowledgeable manner; with expertise.

example
معنی(example):

آنها به طور آگاهی بخشی در مورد مشکل بحث کردند.

مثال:

They discussed the issue knowledgeably.

معنی(example):

او به طور آگاهی بخشی در مورد گزینه‌های موجود به من مشاوره داد.

مثال:

She advised me knowledgeably about the options available.

معنی فارسی کلمه knowledgeably

: معنی knowledgeably به فارسی

به طور آگاهی بخشی و با علم و ادراک کافی عمل کردن.