معنی فارسی knowledgeless
B1فاقد دانش یا آگاهی در مورد یک موضوع.
Lacking knowledge or information.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دانشآموز بیخبر در کلاس دچار مشکل شد.
مثال:
The knowledgeless student struggled in class.
معنی(example):
بیاطلاعی میتواند پیشرفت شما را مختل کند.
مثال:
Being knowledgeless can hinder your progress.
معنی فارسی کلمه knowledgeless
:
فاقد دانش یا آگاهی در مورد یک موضوع.