معنی فارسی knowledging

B1

آگاهی و شناخت از اطلاعات و مهارت‌ها.

The act of being aware or recognizing information and skills.

example
معنی(example):

او در حال آگاهی از مزایای یادگیری مادام‌العمر است.

مثال:

She is knowledging the benefits of lifelong learning.

معنی(example):

آگاهی از مهارت‌های خود برای رشد شغلی مهم است.

مثال:

Knowledging your skills is important for career growth.

معنی فارسی کلمه knowledging

: معنی knowledging به فارسی

آگاهی و شناخت از اطلاعات و مهارت‌ها.