معنی فارسی knurly

B1

حالت دنده‌ای و نامنظم، به ویژه در مورد مو یا اشیاء دیگر.

Having a twisted or contorted shape; often used to describe hair or natural forms.

example
معنی(example):

موهای او آنقدر دنده‌ای بود که شانه زدن به آن دشوار بود.

مثال:

His hair was so knurly that it was difficult to comb.

معنی(example):

شاخه‌های دنده‌ای درخت به شخصیت آن افزوده بود.

مثال:

The knurly branches of the tree added to its character.

معنی فارسی کلمه knurly

: معنی knurly به فارسی

حالت دنده‌ای و نامنظم، به ویژه در مورد مو یا اشیاء دیگر.