معنی فارسی knyaz

B2

کنیز، عنوانی مشابه به شاهزاده، غالباً در فرهنگ‌های اسلاوی به کار می‌رود.

A title similar to prince, often used in Slavic cultures.

example
معنی(example):

کنیز برای روستاییان یک جشنواره سازماندهی کرد.

مثال:

The knyaz organized a festival for the villagers.

معنی(example):

بسیاری از داستان‌ها یک کنیز شجاع را که مردم خود را نجات می‌دهد، به تصویر می‌کشند.

مثال:

Many stories feature a brave knyaz saving his people.

معنی فارسی کلمه knyaz

: معنی knyaz به فارسی

کنیز، عنوانی مشابه به شاهزاده، غالباً در فرهنگ‌های اسلاوی به کار می‌رود.