معنی فارسی krises

B2

بحران، موقعیتی که در آن شرایط ناپایدار و اضطراری ایجاد می‌شود و نیاز به اقدام فوری دارد.

A time of intense difficulty or danger.

noun
معنی(noun):

An Indonesian or Malay dagger with a wavy, or rigid serpentine blade.

معنی(noun):

A Moro sword with an asymmetrical blade.

example
معنی(example):

شرکت در سال اول خود با چندین بحران روبرو شد.

مثال:

The company faced multiple krises in its first year.

معنی(example):

در زمان بحران‌ها، ارتباطات برای بقا ضروری است.

مثال:

During krises, communication is essential for survival.

معنی فارسی کلمه krises

: معنی krises به فارسی

بحران، موقعیتی که در آن شرایط ناپایدار و اضطراری ایجاد می‌شود و نیاز به اقدام فوری دارد.