معنی فارسی kunmiut

B1

کونمیوت، گروه فرهنگی با تاریخ و سنت‌های خاص که در بعضی مناطق سکونت دارند.

A cultural group with a specific history and traditions residing in certain areas.

example
معنی(example):

کونمیوت به خاطر صنایع دستی سنتی‌شان شناخته شده‌اند.

مثال:

The Kunmiut are known for their traditional crafts.

معنی(example):

بسیاری از کونمیوت به ادامه دادن سنت‌های فرهنگی خود ادامه می‌دهند.

مثال:

Many Kunmiut continue to practice their cultural traditions.

معنی فارسی کلمه kunmiut

: معنی kunmiut به فارسی

کونمیوت، گروه فرهنگی با تاریخ و سنت‌های خاص که در بعضی مناطق سکونت دارند.