معنی فارسی kyboshes

B1

فرم جمع عبارت به معنای توقف یا ابطال برنامه‌ها یا اقدامات.

Plural form referring to instances of stopping or thwarting.

verb
معنی(verb):

To decisively terminate.

example
معنی(example):

رئیس هر هزینه‌ای که تأیید نشده باشد را متوقف می‌کند.

مثال:

The boss kiboshes any unapproved expenses.

معنی(example):

او همیشه ایده‌های من را بدون بحث متوقف می‌کند.

مثال:

She always kiboshes my ideas without discussion.

معنی فارسی کلمه kyboshes

: معنی kyboshes به فارسی

فرم جمع عبارت به معنای توقف یا ابطال برنامه‌ها یا اقدامات.