معنی فارسی labilized

B1

لبیل شده، به وضعیتی اشاره دارد که در آن قابلیت تغییر یا ناپایداری وجود دارد.

Changed to a state of instability or variability.

example
معنی(example):

دارو لبیل شده بود تا از تغییرات سریع در اثربخشی جلوگیری کند.

مثال:

The medicine was labilized to prevent rapid changes in effectiveness.

معنی(example):

پژوهشگران پروتئین را لبیل کردند تا رفتار آن را مطالعه کنند.

مثال:

Researchers labilized the protein to study its behavior.

معنی فارسی کلمه labilized

: معنی labilized به فارسی

لبیل شده، به وضعیتی اشاره دارد که در آن قابلیت تغییر یا ناپایداری وجود دارد.