معنی فارسی laborsomely

B1

به روشی که انبوهی از تلاش و کار را می‌طلبد.

In a manner that requires considerable labor.

example
معنی(example):

او به طور پر زحمت در محل ساخت و ساز کار کرد.

مثال:

He worked laborsomely on the construction site.

معنی(example):

پروژه به صورت پر زحمت پیشرفت کرد، اما ارزشش را داشت.

مثال:

The project progressed laborsomely, but it was worth it.

معنی فارسی کلمه laborsomely

: معنی laborsomely به فارسی

به روشی که انبوهی از تلاش و کار را می‌طلبد.