معنی فارسی lacerating

B2

درد و بریدگی را توصیف می‌کند، معمولاً برای احساسات شدید.

Causing severe physical pain or emotional distress.

verb
معنی(verb):

To tear, rip or wound.

معنی(verb):

To defeat thoroughly; to thrash.

example
معنی(example):

او احساس درد شدیدی در پای خود کرد.

مثال:

She felt a lacerating pain in her leg.

معنی(example):

بادهای شدید به صورت من آسیب می‌زنند.

مثال:

The lacerating winds hurt my face.

معنی فارسی کلمه lacerating

: معنی lacerating به فارسی

درد و بریدگی را توصیف می‌کند، معمولاً برای احساسات شدید.