معنی فارسی lackadaisy
B2بیتوجه و بیاحساس، غالباً در مورد فردی که هدفی ندارد.
A carefree, lazy, or indifferent attitude toward life or responsibilities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او نسبت به تحصیلاتش نگرش لاکادایزی داشت.
مثال:
He had a lackadaisy attitude towards his studies.
معنی(example):
رویکرد لاکادایزی او به زندگی اغلب منجر به فرصتهای از دست رفته شد.
مثال:
Her lackadaisy approach to life often led to missed opportunities.
معنی فارسی کلمه lackadaisy
:
بیتوجه و بیاحساس، غالباً در مورد فردی که هدفی ندارد.