معنی فارسی lackwit
B1کسی که از نظر فکری ضعیف و احمق باشد.
A person lacking in intelligence; a fool.
- NOUN
example
معنی(example):
او در کلاس به عنوان یک فرد احمق شناخته می شد.
مثال:
He was considered a lackwit in the class.
معنی(example):
آن احمق نتوانست دستورالعملهای ساده را درک کند.
مثال:
The lackwit failed to understand the simple instructions.
معنی فارسی کلمه lackwit
:
کسی که از نظر فکری ضعیف و احمق باشد.