معنی فارسی lacteous
B1واژهای که به مواد یا مایعات شیری اشاره دارد.
Having the characteristics of milk; milky.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ظاهر لاکتیوس مایع نشان میداد که این شیر است.
مثال:
The lacteous appearance of the liquid suggested it was milk.
معنی(example):
او از بافت لاکتیوس دسر لذت برد.
مثال:
He enjoyed the lacteous texture of the dessert.
معنی فارسی کلمه lacteous
:
واژهای که به مواد یا مایعات شیری اشاره دارد.