معنی فارسی lambkill

B1

نوعی ابزار یا ماده که برای مدیریت آفات به کار می‌رود.

A tool or substance used for pest control.

example
معنی(example):

کشاورز از لمبکیل در مزرعه‌اش برای کنترل آفات استفاده کرد.

مثال:

The farmer used a lambkill in his farm to manage pests.

معنی(example):

لمبکیل در سالم نگه‌داشتن باغ بسیار مؤثر بود.

مثال:

The lambkill was effective in keeping the garden healthy.

معنی فارسی کلمه lambkill

: معنی lambkill به فارسی

نوعی ابزار یا ماده که برای مدیریت آفات به کار می‌رود.