معنی فارسی lamentedly

B1

به شکلی افسوس‌انگیز، همراه با ناله و شکایت.

In a lamenting manner; expressing sorrow.

example
معنی(example):

او با افسوس به یاد روزهای خوب گذشته افتاد.

مثال:

He lamentedly reminisced about the good old days.

معنی(example):

آنها به طرز افسوس‌انگیزی از دوستانی صحبت کردند که رفته بودند.

مثال:

They spoke lamentedly of friends who had moved away.

معنی فارسی کلمه lamentedly

: معنی lamentedly به فارسی

به شکلی افسوس‌انگیز، همراه با ناله و شکایت.