معنی فارسی landlordry
B1مالکیت، به خصوص در زمینه رویههای تجاری و اقتصادی مرتبط با اجاره و مستاجری.
The condition or state of being a landlord, often implying responsibility and authority.
- NOUN
example
معنی(example):
مالکیت او با عدالت مشخص میشد.
مثال:
His landlordry was characterized by fairness.
معنی(example):
مالکیت املاک به خوبی مورد احترام بود.
مثال:
The landlordry of the estate was well-respected.
معنی فارسی کلمه landlordry
:
مالکیت، به خصوص در زمینه رویههای تجاری و اقتصادی مرتبط با اجاره و مستاجری.