معنی فارسی landlubberish

B1

زبان یا گفتار که ناشی از عدم آشنایی با دریا یا کشتی‌هاست.

Language or manner of speaking that reflects a lack of familiarity with the sea or sailing.

example
معنی(example):

او به روشی لندلابری صحبت کرد که ملوانان را سردرگم کرد.

مثال:

He spoke in a landlubberish way that confused the sailors.

معنی(example):

نظرات لندلابری او نشان داد که هرگز به کشتی نرفته است.

مثال:

Her landlubberish comments showed she had never been on a ship.

معنی فارسی کلمه landlubberish

: معنی landlubberish به فارسی

زبان یا گفتار که ناشی از عدم آشنایی با دریا یا کشتی‌هاست.