معنی فارسی languette
B1زبانک کوچک، نوار باریک در سازهای بادی که به تولید صدا کمک میکند.
A small strip or reed used in wind instruments that helps produce sound.
- NOUN
example
معنی(example):
زبانک برای کیفیت صدای کلارینت حیاتی است.
مثال:
The languette is crucial for the clarinet's tone quality.
معنی(example):
او زبانک را تعویض کرد تا صدای تولید شده توسط سازش بهتر شود.
مثال:
He replaced the languette to improve the sound produced by his instrument.
معنی فارسی کلمه languette
:
زبانک کوچک، نوار باریک در سازهای بادی که به تولید صدا کمک میکند.