معنی فارسی lapful

B1

مقدار مشخصی که در دامن یا روی پا جمع می‌شود.

A quantity that can be held in the lap or on the knees.

example
معنی(example):

او یک مشت شن را برداشت تا یک قلعه بسازد.

مثال:

He scooped a lapful of sand to build a castle.

معنی(example):

یک مشت برگ برای کمپوست جمع‌آوری شد.

مثال:

A lapful of leaves was collected for the compost.

معنی فارسی کلمه lapful

: معنی lapful به فارسی

مقدار مشخصی که در دامن یا روی پا جمع می‌شود.