معنی فارسی larderlike
B1احساس داشتن فضای انباری، جایی برای نگهداری غذا.
Having the characteristics or qualities of a larder.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتاق احساسی شبیه انباری داشت که پر از غذاهای نگهداری شده و شیشهها بود.
مثال:
The room had a larderlike feel, filled with preserved foods and jars.
معنی(example):
آشپزخانهاش سازماندهی شبیه انباری داشت که پیدا کردن مواد اولیه را آسان میکرد.
مثال:
Her kitchen had a larderlike organization, making it easy to find ingredients.
معنی فارسی کلمه larderlike
:
احساس داشتن فضای انباری، جایی برای نگهداری غذا.