معنی فارسی largebrained
B1بزرگمغز، به موجوداتی اشاره دارد که دارای مغز بزرگ بوده و قابلیتهای شناختی بالاتری دارند.
Referring to organisms with larger brains, often implying greater cognitive abilities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حیوانات بزرگمغز معمولاً رفتارهای پیچیدهای دارند.
مثال:
Largebrained animals tend to have complex behaviors.
معنی(example):
گونههای بزرگمغز معمولاً ساختارهای اجتماعی را نشان میدهند.
مثال:
The largebrained species often exhibit social structures.
معنی فارسی کلمه largebrained
:
بزرگمغز، به موجوداتی اشاره دارد که دارای مغز بزرگ بوده و قابلیتهای شناختی بالاتری دارند.