معنی فارسی laryngic

B1

لاریگی، مربوط به حنجره یا صدا.

Relating to the larynx.

example
معنی(example):

وضعیت‌های لاریگی می‌توانند بر کیفیت صدا تأثیر بگذارند.

مثال:

Laryngic conditions can affect voice quality.

معنی(example):

پزشکان در درمان بیماری‌های لاریگی تخصص دارند.

مثال:

Doctors specialize in treating laryngic diseases.

معنی فارسی کلمه laryngic

: معنی laryngic به فارسی

لاریگی، مربوط به حنجره یا صدا.