معنی فارسی laryngismal

B1

لاریگیسمل، مربوط به حنجره و واکنش‌های آن.

Relating to or characterized by laryngeal spasms.

example
معنی(example):

پاسخ‌های لاریگیسمل می‌توانند نشان‌دهنده مشکلات جدی گلو باشند.

مثال:

Laryngismal responses can indicate serious throat issues.

معنی(example):

اثر لاریگیسمل در واکنش بیمار مشاهده شد.

مثال:

The laryngismal effect was observed in the patient's reaction.

معنی فارسی کلمه laryngismal

: معنی laryngismal به فارسی

لاریگیسمل، مربوط به حنجره و واکنش‌های آن.