معنی فارسی lashingly
B1به شکلی تند و مؤثر، معمولاً اشاره به حرکات یا کلمات شلاقی و قوی.
In a manner that is sharp or incisive, often referring to actions or speech.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با چرخش شلاقی در جمع حرکت کرد و توجه همه را جلب کرد.
مثال:
He moved lashingly through the crowd, catching everyone's attention.
معنی(example):
او به طرز شلاقی صحبت کرد، کلماتش تند و تأثیرگذار بودند.
مثال:
She spoke lashingly, her words sharp and impactful.
معنی فارسی کلمه lashingly
:
به شکلی تند و مؤثر، معمولاً اشاره به حرکات یا کلمات شلاقی و قوی.