معنی فارسی lavation
B1شستشو، به ویژه در زمینههای مذهبی یا الطاف سطحی.
The process of washing or cleansing, especially as a ritual.
- NOUN
example
معنی(example):
شستشوی دستها یک آیین مهم است.
مثال:
The lavation of the hands is an important ritual.
معنی(example):
پس از شستشو، او احساس تازگی کرد.
مثال:
After the lavation, he felt refreshed.
معنی فارسی کلمه lavation
:
شستشو، به ویژه در زمینههای مذهبی یا الطاف سطحی.