معنی فارسی lavational
B1مربوط به عمل شستشو و تمیز کردن در زمینههای مختلف.
Relating to the act of washing or cleansing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شیوههای شستشوی فرهنگی متفاوت است.
مثال:
The lavational practices vary by culture.
معنی(example):
عادتهای شستشوی او نشاندهنده تربیتش است.
مثال:
Her lavational habits reflect her upbringing.
معنی فارسی کلمه lavational
:
مربوط به عمل شستشو و تمیز کردن در زمینههای مختلف.