معنی فارسی lawed
B1عمل تحت تأثیر قانون قرارگرفتن، یا تأثیر قانونی داشتن.
Subjected to legal ruling or influence.
- VERB
example
معنی(example):
او به خاطر فعالیتهای غیرقانونیاش قانونگذاری شد.
مثال:
He was lawed for his illegal activities.
معنی(example):
این شرکت چندین بار به خاطر نقض قوانین قانونگذاری شد.
مثال:
The company was lawed multiple times for violations.
معنی فارسی کلمه lawed
:
عمل تحت تأثیر قانون قرارگرفتن، یا تأثیر قانونی داشتن.