معنی فارسی lawing

B2

روند وضع قوانین، به ویژه در زمینه حقوقی و اجتماعی.

The process of making or enacting laws.

example
معنی(example):

قوانین سرزمین اطمینان می‌دهند که همه از قوانین پیروی می‌کنند.

مثال:

The lawing of the land ensures everyone follows the rules.

معنی(example):

قوانین ممکن است گاهی پیچیده و دشوار برای درک باشند.

مثال:

Lawing can sometimes be complex and difficult to understand.

معنی فارسی کلمه lawing

: معنی lawing به فارسی

روند وضع قوانین، به ویژه در زمینه حقوقی و اجتماعی.