معنی فارسی layerings
B1لایهها یا سطوحی که یکی بر روی دیگری قرار گرفتهاند و میتوانند در زمینههای مختلفی نظیر هنر یا موسیقی مورد استفاده قرار گیرند.
The act or process of layering; a combination of multiple layers.
- NOUN
example
معنی(example):
هنرمند از لایههای متعددی از رنگ برای ایجاد عمق استفاده کرد.
مثال:
The artist used multiple layerings of paint to create depth.
معنی(example):
لایههای صدا میتوانند اثرات موسیقایی جالبی تولید کنند.
مثال:
Layerings of sound can produce interesting musical effects.
معنی فارسی کلمه layerings
:
لایهها یا سطوحی که یکی بر روی دیگری قرار گرفتهاند و میتوانند در زمینههای مختلفی نظیر هنر یا موسیقی مورد استفاده قرار گیرند.