معنی فارسی leched

B1

به طور غیرمؤدبانه به کسی نگاه کردن یا توجه کردن به جذابیت‌های ظاهری او.

To look at someone in a lustful or overly desirous way.

verb
معنی(verb):

To behave lecherously

example
معنی(example):

او به زن زیبایی که در بار بود، چشم‌چران کرد.

مثال:

He leched after the beautiful woman at the bar.

معنی(example):

به چشم‌چرانی به افراد، بی‌احترامی محسوب می‌شود.

مثال:

It's considered rude to lech at people.

معنی فارسی کلمه leched

: معنی leched به فارسی

به طور غیرمؤدبانه به کسی نگاه کردن یا توجه کردن به جذابیت‌های ظاهری او.