معنی فارسی leerily

B1

با نگاهی مشکوک و احتیاط‌آمیز به کسی یا چیزی نگاه کردن.

In a suspicious or wary manner.

example
معنی(example):

او با شک به او نگاه کرد و از نیت‌هایش مطمئن نبود.

مثال:

She looked at him leerily, unsure of his intentions.

معنی(example):

سگ با بی‌اعتمادی به غریبه نگاهی انداخت و به آرامی پارس کرد.

مثال:

The dog eyed the stranger leerily, barking softly.

معنی فارسی کلمه leerily

: معنی leerily به فارسی

با نگاهی مشکوک و احتیاط‌آمیز به کسی یا چیزی نگاه کردن.