معنی فارسی legionry
C1لژیونری، ارتش یا گروهی از سربازان که عموماً در نبرد شرکت میکنند.
A body of legionnaires; a military unit.
- NOUN
example
معنی(example):
لژیونری به خاطر شجاعت خود در نبرد شناخته شده است.
مثال:
Legionry is known for its bravery in battle.
معنی(example):
لژیونری در تاریخ جنگها مورد ستایش قرار گرفت.
مثال:
The legionry was celebrated in the history of warfare.
معنی فارسی کلمه legionry
:
لژیونری، ارتش یا گروهی از سربازان که عموماً در نبرد شرکت میکنند.