معنی فارسی lemmings
A2لملینگ‌ها، نوعی جوندۀ کوچک که به خاطر مهاجرت‌های بزرگ و رفتارهای خاصشان مشهورند.
Small rodents that are known for their periodic mass migrations.
- noun
noun
معنی(noun):
A small Arctic and Subarctic rodent from any of six genera of similar rodents.
معنی(noun):
Any member of a group given to conformity or groupthink, especially a group poised to follow a leader off a cliff.
example
معنی(example):
لملینگ‌ها جوندگان کوچکی هستند که به خاطر مهاجرت‌های دسته‌جمعی‌شان شناخته شده‌اند.
مثال:
Lemmings are small rodents known for their mass migrations.
معنی(example):
این مستند لملینگ‌ها و رفتار منحصر به فردشان را به تصویر کشید.
مثال:
The documentary featured lemmings and their unique behaviour.
معنی فارسی کلمه lemmings
:
لملینگ‌ها، نوعی جوندۀ کوچک که به خاطر مهاجرت‌های بزرگ و رفتارهای خاصشان مشهورند.
