معنی فارسی lemonish

B2

امری که به لیمو یا طعم آن نسبت داده می‌شود.

Having the characteristics or flavor of lemon.

example
معنی(example):

کیک طعمی لیمویی داشت که تازه‌کننده بود.

مثال:

The cake had a lemonish flavor that was refreshing.

معنی(example):

لباس لیمویی او اتاق را روشن کرد.

مثال:

Her lemonish dress brightened up the room.

معنی فارسی کلمه lemonish

: معنی lemonish به فارسی

امری که به لیمو یا طعم آن نسبت داده می‌شود.