معنی فارسی lemonlike
B1چیزی که شبیه لیمو باشد، چه از نظر ظاهر و چه از نظر طعم.
Resembling a lemon in characteristics.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
میوه ظاهری شبیه لیمو و طعمی ترش داشت.
مثال:
The fruit had a lemonlike appearance and tartness.
معنی(example):
این گیاه در بهار گلهای شبیه لیمو تولید میکند.
مثال:
The plant produces lemonlike blossoms in spring.
معنی فارسی کلمه lemonlike
:
چیزی که شبیه لیمو باشد، چه از نظر ظاهر و چه از نظر طعم.