معنی فارسی levation

B1

ارتفاع یا مقام یک شی نسبت به سطح دریا یا مرزهای دیگر.

The height of a point in relation to sea level or ground level.

example
معنی(example):

ارتفاع کوه بیش از ۲۰۰۰ متر است.

مثال:

The elevation of the mountain is over 2000 meters.

معنی(example):

ارتفاع بر آب و هوای منطقه تأثیر می‌گذارد.

مثال:

Elevation affects the climate of the region.

معنی فارسی کلمه levation

: معنی levation به فارسی

ارتفاع یا مقام یک شی نسبت به سطح دریا یا مرزهای دیگر.