معنی فارسی levelly

B1

به طور یکنواخت و آرام.

In a manner that is steady and even.

example
معنی(example):

او در طول جلسه به صورت آرام و یکنواخت صحبت کرد.

مثال:

He spoke levelly during the meeting.

معنی(example):

او ایده‌هایش را به صورت آرام و واضح بیان کرد.

مثال:

She expressed her ideas levelly and clearly.

معنی فارسی کلمه levelly

: معنی levelly به فارسی

به طور یکنواخت و آرام.