معنی فارسی liberatory

B2

آزادکننده به صفاتی اطلاق می‌شود که به رهایی و آزادی افراد کمک می‌کنند.

Relating to the act of liberating or setting free; promoting individual empowerment.

example
معنی(example):

جنبش‌های آزادکننده به هدف تقویت افراد شکل گرفته‌اند.

مثال:

The liberatory movements aim to empower individuals.

معنی(example):

آنها در یک کارگاه آزادکننده شرکت کردند تا درباره حقوق خود آشنا شوند.

مثال:

They participated in a liberatory workshop to learn about their rights.

معنی فارسی کلمه liberatory

: معنی liberatory به فارسی

آزادکننده به صفاتی اطلاق می‌شود که به رهایی و آزادی افراد کمک می‌کنند.