معنی فارسی liberative
B2آزادکننده به اصطلاحاتی اطلاق میشود که منجر به رهایی و آزادی میشوند.
Having the effect of liberating or freeing; promoting freedom.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیاستهای آزادکننده منجر به تغییرات اجتماعی قابل توجهی شد.
مثال:
The liberative policies led to significant social changes.
معنی(example):
آموزش میتواند یک نیروی آزادکننده در جامعه باشد.
مثال:
Education can be a liberative force in society.
معنی فارسی کلمه liberative
:
آزادکننده به اصطلاحاتی اطلاق میشود که منجر به رهایی و آزادی میشوند.