معنی فارسی lichenic
B2مربوط به لیچنها، نوعی موجودات زنده که به طور معمول بر روی سطوحی رشد میکنند و به صورت همزیستی بین قارچها و جلبکها یا سیانوباکتریها وجود دارند.
Relating to or characteristic of lichens, which are composite organisms made up of a fungus and a photosynthetic partner.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بقایای لچنی میتوانند در محیطهای سخت زنده بمانند.
مثال:
Lichenic organisms can thrive in harsh environments.
معنی(example):
خصوصیات لچنی خاک مورد آزمایش قرار گرفت.
مثال:
The lichenic properties of the soil were tested.
معنی فارسی کلمه lichenic
:
مربوط به لیچنها، نوعی موجودات زنده که به طور معمول بر روی سطوحی رشد میکنند و به صورت همزیستی بین قارچها و جلبکها یا سیانوباکتریها وجود دارند.