معنی فارسی lickpenny
B1کسی که به خاطر صرفهجویی خطرات را متحمل نمیشود و همیشه تلاش میکند تا کمترین هزینه را بپردازد.
A person who is excessively frugal or stingy.
- NOUN
example
معنی(example):
او به خاطر همیشه تلاش برای صرفهجویی در پول، به عنوان یک لیپنی شناخته میشد.
مثال:
He was called a lickpenny for always trying to save a little money.
معنی(example):
لیپنی بودن به این معنا نیست که نمیتوانید از زندگی لذت ببرید.
مثال:
Being a lickpenny doesn't mean you can't enjoy life.
معنی فارسی کلمه lickpenny
:
کسی که به خاطر صرفهجویی خطرات را متحمل نمیشود و همیشه تلاش میکند تا کمترین هزینه را بپردازد.