معنی فارسی lifemanship

B1

مهارت‌های مرتبط با زندگی و نحوه مدیریت آن.

Skills or abilities related to managing and navigating life.

example
معنی(example):

مهارت‌های زندگی‌مداری او به او کمک کرد تا در شرایط دشوار حرکت کند.

مثال:

His lifemanship skills helped him navigate difficult situations.

معنی(example):

او در زندگی‌مداری ممتاز بود و همیشه می‌دانست چطور خود را مدیریت کند.

مثال:

She excelled in lifemanship, always knowing how to handle herself.

معنی فارسی کلمه lifemanship

: معنی lifemanship به فارسی

مهارت‌های مرتبط با زندگی و نحوه مدیریت آن.