معنی فارسی limitlessly
B1به طوری نامحدود، بدون محدودیت و قید و بند.
In a manner that is without limits or restrictions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز نامحدودی دربارهی امکانات آیندهاش رویایی دید.
مثال:
She dreamed limitlessly about her future possibilities.
معنی(example):
هنرمند به طرز نامحدودی خلق کرد و کارهایی با تنوع زیاد تولید کرد.
مثال:
The artist created limitlessly, producing works of great variety.
معنی فارسی کلمه limitlessly
:
به طوری نامحدود، بدون محدودیت و قید و بند.