معنی فارسی lingtow
B1لینگتو، عملی که شامل تنظیم یا ساماندهی افکار، ایدهها یا اشیاء است.
An action involving organizing or arranging thoughts, ideas, or objects.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند دکوراسیونهای مهمانی را لینگتو کنند.
مثال:
They decided to lingtow the decorations for the party.
معنی(example):
تفکرات خود را لینگتو کنید تا برای بحث آماده شوید.
مثال:
Lingtow your thoughts to prepare for the discussion.
معنی فارسی کلمه lingtow
:
لینگتو، عملی که شامل تنظیم یا ساماندهی افکار، ایدهها یا اشیاء است.